هدیه ی امام رضا

اگه گفتی اسمم چی شد؟

سلام گوگولی مگولی  راستش می خواستم حالا به این زودی بهت نگم چطوری اسمت رو انتخاب کردم  و بعداً ببرمت تو همون موقعیت  و برات با همون حس و حالی که اون شب داشتیم تعریف کنم. اما خوب نشد دیگه حالا می تونی این پست رو نخونی تا خودم اول بهت بگم.  چهارشنبه 12/23 بود که دیگه تقریباً بار و بنه سفر رو آماده کرده بودم و ساعت 12 شب  با باباجون تصمیم گرفتیم بریم حرم امام رضا و اسمت رو انتخاب کنیم . سه تا از اسمهایی که به نظرمون بهتر و قشنگتر بود رو روی برگه نوشتم و راهی به راه شدم به طرف حرم، لابد صبرت نیست که بدونی چه اسمایی بود؟خب چون خیلی اصرار می کنی میگم : آوا     نگار     پری...
17 فروردين 1392

32 هفتگی

     سلام دردونه مامان       چه خبرا ؟ این روزا چه کارا میکنی ؟ من که امروز برات کلی حرف دارم .              یه خبر بد            و          یه خبر خوش       امروز ( 14/12 )  بعد از سه روز تو خونه نشینی بابا جون گفت بریم بیرون یه دور بزنیم و چون بابا جون فردا امتحان زبان داشت تصمیم گرفتیم تا بلوار سجاد بریم و زودی برگردیم . اول رفتیم شام گرفتیم و بعد رفتیم بلوار سجاد هوا هم خیلی...
20 اسفند 1391

نامه ی زینب جونی

شلاااااااااااااام بره تو دلی مامانی امروز برات یه سورپرایز دارم  زینب جونی (دختر عمه مامانی)که الان 7 سالشه وقتی فهمید مامانم داره میاد مشهد بهم سر بزنه یه نامه برام نوشته و اونو به مامانم داده تا برام بیاره.  اینم تصویر نامه ی بامزه ای که عزیز دلم  زحمت کشیده و برام نوشته:                    شرح نامه : اول روی پاکت که نوشته  مال خاله سید جون   و روش هم یه گل کشیده    و اما متن نامه   که خیلی جالبه و با خودکار اکلیل...
19 اسفند 1391

مسابقه نی نی وبلاگی

ســـلام به  مامان سبحان جون   و تشکر برای دعوت به این مسابقه با اینکه فکر میکنم اکثر جواب ها یکی هستند و دلایل مشابهند اما به خاطر احترام به دوستم و دعوت ایشان منم در این مسابقه شرکت میکنم.   و اما ســـوال مسابقه  : چـــرا نی نی وبلاگـــی شدم؟!؟!؟ اولیش ثبت خاطرات کنجدم در جایی دیگر به امید این که ماندگاری بالاتری نسبت به دفتر خاطراتش که براش درست کردم داشته باشد. دومیش جذابیت خیلی زیاد وبلاگ برای خودم از لحاظ محیط بسیار شاد و پر از شکلکهای جالب و رنگارنگ. سومیش پرکردن اوقات فراغتم به نحو احسن چون هم چیزی یاد می گیرم و هم دوستان زیاد در س...
8 اسفند 1391

30 هفته...

سلام جوجه طلایی مامانی می دونی امروز چه روزیه     امروز  دوشنبه   30/11/91   و شما هر دوشنبه یک هفته بزرگ و بزرگتر می شی و بیشتر خودت رو تو دل مامانی جا می کنی و وابستگی من به شما بیشتر می شه، تموم اینا رو گفتم که بگم، امروز        هفته از باهم بودنمون می گذره و خوشحالم که تا این لحظه با همه ی خوشی و سختیش به سلامتی گذشته و امیدوارم این مدت مانده هم به خیر بگذره تا به زودی همدیگرو بغل کنیم ، راستش دیگه صبرم نیست تا اون قیافه ماهت رو ببینم                   &...
30 بهمن 1391

سالگرد پیمانی آسمانی

                      سلاااااااااااااام  بر گل دخملی مامان       فردا سالگرد یکی از بهترین روزهای مامانی هستش روزی که مامانی و باباجون قلبهاشون رو با هم یکی کردند و یه پیمان آسمانی با هم بستند. حالا هم می خوام از طریق وبلاگ شما این روز قشنگ رو به باباجونی تبریک بگم ، پس میگم:   شوهری بابت همه چیز ممنون و تا آخر باهاتم       ...
18 بهمن 1391