اگه گفتی اسمم چی شد؟
سلام گوگولی مگولی
راستش می خواستم حالا به این زودی بهت نگم چطوری اسمت رو انتخاب کردم و بعداً ببرمت تو همون موقعیت و برات با همون حس و حالی که اون شب داشتیم تعریف کنم.
اما خوب نشد دیگه حالا می تونی این پست رو نخونی تا خودم اول بهت بگم.
چهارشنبه 12/23 بود که دیگه تقریباً بار و بنه سفر رو آماده کرده بودم و ساعت 12 شب با باباجون تصمیم گرفتیم بریم حرم امام رضا و اسمت رو انتخاب کنیم .
سه تا از اسمهایی که به نظرمون بهتر و قشنگتر بود رو روی برگه نوشتم و راهی به راه شدم به طرف حرم، لابد صبرت نیست که بدونی چه اسمایی بود؟خب چون خیلی اصرار می کنی میگم :
آوا نگار پریا
ساعت یک شب بود رسیدیم حرم و رفتیم روبروی ایوان طلا تو صحن انقلاب نشتیم و بعد کمی قرآن خوندیم و باباجون نماز حاجت خوند و بعد برگه ها رو بدون اینکه ببینیم تا زدیم و هر اسمی رو لای یه سوره قرآن گذاشتیم و نیت کردیم و از امام رضا خواستیم بهترین رو برایت انتخاب کنه، خیلی لحظات دلشوره آور و شیرینی بود بالاخره با نیت و توکل به خدا و امام رضا قرآن رو باز کردیم و سوره نور اومد و برگه ای که اسم قشنگت رو توش نوشته بودیم برداشتیم و باز کردیم و دیدیم که.............
بله اسم خشمل دختر خشملم نگار در اومد.
ان شاالله نامدار و سالم و سلامت باشی و اسمی رو که برات با توکل به امام رضا انتخاب کردیم دوست داشته باشی و همیشه از اینکه تمام مراحل زندگیت از شروع در کنار امام رضا بود لذت ببری و خودت هم در ادامه زندگیت از وجود این امام رئوف بهره مند بشی.