نامه ی زینب جونی
شلاااااااااااااام بره تو دلی مامانی
امروز برات یه سورپرایز دارم
زینب جونی (دختر عمه مامانی)که الان 7 سالشه وقتی فهمید مامانم داره میاد مشهد بهم سر بزنه یه نامه برام نوشته و اونو به مامانم داده تا برام بیاره.
اینم تصویر نامه ی بامزه ای که عزیز دلم زحمت کشیده و برام نوشته:
شرح نامه :
اول روی پاکت که نوشته مال خاله سید جون و روش هم یه گل کشیده
و اما متن نامه که خیلی جالبه و با خودکار اکلیلی سبز نوشته شده
سلام خاله سید جون من دلم برایت تنگ شد
راستی گفتی که برای کنجد اسم انتخاب کنم ومن هم گزاشتم (آوا) خاله سید جون اگر از اسم خشد آمد در یک نامه بنویس
خاله من دوستت دارم خدانگهدار
آخر نامه هم با یک شعر به پایان رسونده.
الهی خاله سعید جون فدات بشه با این نوشتن خشملت عشقم.
عکس العمل زینب جونی
بعد از چند رور که از پست بالا گذشت، زینب جون با کلی ذوق زنگ زده میگه: خاله جون یه خبر خوش، یعنی خیلی خیلی خوش
من از همه جا بی خبر با تعجب می پرسم چی شده؟
با همون ذوق و شوق میگه اسم شما رو کامل یاد گرفتم بنویسم آخه معلممون امروز درس داده خوشحال شدی خاله؟
بعدش هم خیلی جدی میگه: خاله شما رایتل دارید؟منم با قیافه ای متعجب گفتم:
نه چطور مگه؟
با صدایی پر از افسوس میگه:حیف شد خاله اگه داشتید با هم تصویری حرف میزدیم.
وای دیگه تو این لحظه من داشتم از دستش غش می کردم