سونوگرافی سه ماهه دوم
امروز 21/9 برای انجام سونوگرافی دوم رفتم نسل امید ولی متاسفانه این سری باباجون از مشهد بخاطر مشغله کاری نتونست بیاد،هرچند که برای سونوگرافی دوم همراه داخل اتاق اجازه نمی دادند. ساعت 9:30 بود که رفتم توی اتاق نفسام به شماره افتاده بود و به سختی نفس می کشیدم.سونوگرافی شروع شد و بازم مثل سری قبل لم داده بودی و اصلاً تکون نمی خوردی فقط هنر نمایی که کردی این بود که فکت داشت تکون می خورد انگار داشتی چیزی می خوردی یا تمرین شیر میکیدن می کردی خیلی این صحنه قشنگ بود . کلی احساسات مادری ام را برانگیخت یه حس خاصی داشت.
بعد دکتر طول استخوانهات رو اندازه گیری کرد ماشالله بلند تر از حدی که باید بود و دکتر گفت:دختر قد بلندی می شه ...و در آخر گفت:همه چیز طبیعی است و خوب ومن باز همم خدا را به خاطر این هدیه شکر کردم.
اینم عکس اون روزتت که توی دفتر خاطراتت چسبوندم .
کارمون که تموم شد موقع برگشت هوا حسابی بارانی شده بود و باران شدیدی می آمد
فردای اون روز، عصری رفتم مطب دکتر زنان تا سونوگرافی ام را نشان بدم و بپرسم که برای برگشت به مشهد مشکلی هست یا نه؟ برای چکاب اول بهم گفت برو رو وزنه ،وقتی دکتر اومد دید گفت:ماشاالله سعیده چه خبره؟!!!! (آخه وزنم از سری قبل که 61 بود به 66 رسیده بود) من با ترس گفتم:خیلی زیاد؟گفت:نه ولی مواظب باش .
بعد هم با نگرانی پرسیدم خانم دکتر همه بهم می گن شکمت کوچیک چه کار کنم؟اون هم معاینه ای کرد و گفت: نه بابا کی گفته توی هفته ی 20 بچه باید تا ناف باشه اما برای توی بالای نافت هست معلوم از اون قد بلندها می شه. منهم کلی خوشحال شدم و شماره تماسش رو گرفتم که در صورت مشکل باهاش تماس بگیرم و بعد هم خداحافظی کردم و آمدیم خانه.
وقتی رسیدیم خانه شروع کردم به جمع و جور کردن اسباب و اثاثیه ام تا جمعه به سمت مشهد برگردم.