هدیه ی امام رضا

روز امتحان

1391/10/20 19:17
نویسنده : مامان جون
440 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح (۱۱/۰۶) با شوهری رفتیم آزمایشگاه و آزمایش خون(‌B) دادم شکلکهای جالب و
متنوع آروینتا عصر دل تو دلم نبود که شوهری بیاد.یکبار هم خودم زنگ زدم و پرسیدم که رفته جواب بگیره یا نه؟که گفت:نه هنوز.ساعت ۴:۳۰ شوهری زنگ زد و گفت جواب را گرفتم ولی منفی بود قیافه من اون موقع دیدن داشت،نه صدایی می شنویدم نه چیزی می دیدم کلی ناراحت شده بودم ولی زیاد به روی خودم نیاوردم شب که شوهری اومدخونه اول جواب را گرفتم تا خودم نگاهی بهش کرده باشم،ولی انگار فایده ای نداشت واقعاً منفی بود شوهری هم کلی دلداری داد و گفت :عیبی نداره،حتماً مصلحتی بوده در این مورد هیچ وقت نا شکری نکن و بسپار به خدا.

totalgifs.com barrinhas gif gif 65.gif

تقریباً یک هفته ای گذشت. این روزها حال و روز خوبی ندارم وقتی برای پیاده روی می روم پارک کلی حالم بد می شد و سرگیجه می گیرم و زود بر می گردم خونه، سر معده ام هم جدیداً خیلی می سوزه! به شوهری گفتم:احتمالاً مشکل معده پیدا کردم، شوهری گفت:فکر نکنم مشکل مغزی داری که می گی سرگیجه دارم ... خلاصه خیلی نگران بودم یعنی چه مشکلی پیدا کرده ام.!امروز (۱۸/۰۶) صبح زود ساعت ۷:۳۰ مدارکم (سونوگرافی و آزمایش ‌‌‌‌B منفی ) را براشتم و بدون اینکه وقت قبلی از دکتر بگیرم با شوهری رفتیم و جلوی مطب نشستیم،منشی دکتر که آمد گفتم: من وقت نداشتم ولی باید حتماً دکتر را ببینم!گفت:بارداری،گفتم:نخیر ! اون هم محبت کرد و گفت:بشین تا بین وقتی بفرستم تو اتاق. شوهری کارش دیر شده بود از طرفی هم نمی خواست من را تنها بذاره ولی با اصرار من خداحافظی کرد و رفت. منهم نشستم تا تقریبا ساعت ۱۱ بود که رفتم تو اتاق،به دکتر سونوگرافی ام را نشان دادم و گفتم:آزمایش بارداری هم دادم ولی منفی بوده،سرگیجه و معده درد هم دارم به نظر شما چه مشکلی پیدا کردم؟ خیلی نگرانمدکتر هم نگاهی به سونوگرافی کرد و گفت:ضخامت رحمت به بارداری می خوره شاید.... شکلکهای جالب و
متنوع آروینمن نذاشتم حرفش تموم بشه سریع گفتم:نه آزمایش دادم منفی بوده! دکتر هم گفت:حالا برو رو تخت بخواب یه سونو کنم .منهم سریع رفتم دراز کشیدم ،دکتر که آمد پرو را گذاشت رو شکمم بعد هم خیلی ریلکس و معمولی گفت:خانم شما باردار هستید. منو میگی با چشمای از حدقه در اومده surprised pink cat سریع بلند شدم از جام گفتم :مگه میشه آزمایش من منفی بوده !!!!!!دکتر هم اشاره ای به مانیتور کرد و گفت:این ساک بارداری شما ست والان تقریباً توی6w+5d هستی،دیگه از اینجا به بعد اصلاً نفهمیدم چی گفت فقط اینقدر گریه کردم که دکتر هم نعجب کرد و پرسید:مگه ناباروری داشتی ؟گفتم:نه ولی اصلاً باورم نمی شه که باردارم ودارم مادر می شم 萌小q0036 خلاصه قرار شد ۱۰ روز دیگه سونو بدم ببینیم قلبش تشکیل شده یا نه و من همین طوری با چشم گریون به سمت خونه برگشتم . توی راه همش داشتم فکر می کردم به شوهری چطور خبر بدم و نکته جالب چون شوهری خودش تو آزمایشگاه کار می کنه همیشه فکر می کردم اگر یه روز باردار بشم شوهری به من خبر میده و هیچوقت فکر نمی کردم من زودتر از اون متوجه بشم.خلاصه توی راه زنگ زدم و گفتم: سلام بابا جون 小肉包0007باباجون هم گفت:سلام چی شد چرا اینقدر طول کشید؟گفتم:چیه از وقتی بابا شدی عجول هم شدی!کاش می تونستم اون موقع قیافه باباجون رو میدیدم 炮炮兵0209اصلاً باورش نمی شد.

totalgifs.com barrinhas gif gif 65.gif

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان صدرا
1 بهمن 91 10:25
سلام عزیز دلم مبارک گل دخملی باشه وبلاگ خوشگلش خیلی جالب و هیجان انگیز متوجه حضور نی نی شدی و برای یه مامان حس قشنگیه انشالله نی نی سالم بیاد تو بغل مامان و بابائیش
مینا
2 اسفند 91 19:27
وااای عزیزم این مطلب را که خوندم اشک تو چشام جمع شد،
چقدر قشنگ و رمانتیک ... از صمیم قلب آرزوی سلامتی برای سه نفرتون دارم@};





مرسی گلم